در اين روز در سال دهم هجرت واقعه غدير در بازگشت از حجة الوداع به وقوع پيوست، و طي سه روز ـ كه كاروان صد و بيست هزار نفري حجاج در غدير خم توقف داشتند ـ پيامبر(صلي الله عليه وآله) در بلندترين خطبه خود علي بن ابي طالب و يازده امام(عليهم السلام) بعد از او را به عنوان امامان مردم تا روز قيامت معرفي كردند و از همه آن جمعيت بيعت گرفتند.
عيد بزرگ آل محمد(عليهم السلام)
اين روز بزرگترين عيد آل محمد(عليهم السلام) به شمار مي آيد، چرا كه واقعه اي مهم و عظيم بعد از زحمات انبياء و اوصياء و اولياء است، و طي آن به دستور الهي اعلان عمومي به وصايت بلافصل اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه السلام) شده است.[840]
اين روز عيد مبارك آسماني است.
روزي است كه خداوند متعال حضرت ابراهيم(عليه السلام) را از آتش نجات داد.[841]
روزي است كه توبه حضرت آدم(عليه السلام) قبول شد.[842]
روزي است كه خداوند متعال حضرت موسي(عليه السلام) را بر ساحران غلبه داد.[843]
روزي است كه حضرت موسي(عليه السلام) در حضور امت خود يوشع بن نون را وصي خود گردانيد.[844]
روزي است كه حضرت عيسي(عليه السلام) شمعون الصفا را جانشين خود گردانيد.[845]
روزي كه حضرت سليمان(عليه السلام) رعيت خود را بر جانشيني آصف بن برخيا گواه گرفت.[846]
روز عقد اخوت بستن پيامبر(صلي الله عليه وآله) بين اصحابش است.[847]
در اين روز پيامبران جانشينان خود را معين مي نمودند، و زيارت اميرالمؤمنين(عليه السلام)در اين روز وارد شده است.[848]
شركت كنندگان در مراسم غدير
ماجراي غدير چنين بود كه در روز شنبه، چهار يا پنج روز مانده به آخر ذي القعده سال 10 هـ ، پيامبر(صلي الله عليه وآله) غسل نمودند و همراه با 120 هزار نفر از مسلمانان، از مدينه خارج شدند.[849]
در اين سفر حضرت عليا مخدره صديقه طاهره فاطمه زهرا(عليها السلام)، ام هاني خواهر اميرالمؤمنين(عليه السلام)، فاطمه بنت حمزه، ام سلمه و ساير همسران پيامبر(صلي الله عليه وآله) از جمله عايشه و حفصه حضور داشتند.[850] اميرالمؤمنين(عليه السلام) هم از يمن با عده اي وارد مكه شدند.
دستور الهي براي مراسم غدير
بعد از انجام اعمال حج دستور الهي رسيد كه علم و ودايع انبياء را به اميرالمؤمنين(عليه السلام) تحويل دهند و امر ولايت آن حضرت را به مردم تبليغ نمايند.
پيامبر(صلي الله عليه وآله) بسيار گريست، به طوري كه محاسن مباركش از اشك تر شد. حضرت از خداوند خواستند كه ايشان را از شر منافقين محافظت فرمايد.[851] در مني پيامبر(صلي الله عليه وآله) دو بار خطبه ايراد فرمودند، و اشاره كلي به ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند. در مسجد خيف جبرئيل نازل شد كه خداوند مي فرمايد: «ولايت علي(عليه السلام) را به مردم برسان ولي وعده محافظت از شر دشمنان را براي آن حضرت نياورد. در كُراع الغُمَيم، بار ديگر جبرئيل نازل شد واين آيه را آورد كه «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعضَ ما يُوحي اِلَيكَ وَ ضائِقٌ بِه صَدرُك»: «شايد تو ترك كني بعضي از اموري را كه به تو وحي مي شود و سينه تو به خاطر آن گرفته باشد».[852]
باز اين بار هم امر ولايت مورد تأكيد قرار گرفت، ولي آيه اي دال بر محافظت آن حضرت از شر دشمنان نيامد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) مطالب منافقين را به جبرئيل فرمود و كوچ كردند.
اوايل روز 18 ذي الحجة به غدير خم رسيدند، و بار ديگر جبرئيل نازل شد و آيه 67 سوره مائده را آورد كه شامل تبليغ ولايت مولي الموالي اميرالمؤمنين(عليه السلام) و در امان بودن آن حضرت از شر منافقين بود: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللهَ لايَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ»: «اي پيامبر تبليغ كن به مردم آن امري را كه درباره علي(عليه السلام) از جانب خدا بر تو فرستاده شد و اگر اين كار را انجام ندهي رسالت الهي را تبليغ نكرده اي، و خدا تو را از شر مردم حفظ مي نمايد. خداوند كافران را هدايت نمي كند».
پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر فراز منبر غدير
هنگام ظهر، پيامبر(صلي الله عليه وآله) بعد از نماز جماعت، بالاي منبري ـ كه زير دو درخت كهنسال بود و توسط سلمان و ابوذر و مقداد و عمار ساخته شده بود ـ رفتند و اميرالمؤمنين(عليه السلام) را بر فراز منبر يك پله پايين تر قرار دادند، در حالي كه عده اي از منافقين مقابل منبر بودند.
بعد از بيان كلمات دُرربار خويش در توحيد و صفات كمال حق تعالي و بيان قسمت عمده اي از احكام حلال و حرام دين خدا، گذشته عرب و زندگي و عقايد آنان و زحماتي كه آن حضرت كشيده اند را بيان داشتند. سپس فرمودند: بين قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) اتصال ناگسستني است و از يكديگر جدا نمي شوند تا روز قيامت كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
سپس قسمتي از فضايل و مناقب اميرالمؤمنين(عليه السلام) را بيان فرمودند، و درباره امامت و ولايت آن حضرت و اولادشان تا حضرت مهدي(عليه السلام) چند بار تأكيد كردند. آنگاه فرمودند: بر من وحي شده است: «بِسمِ الله الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلِّغ ما اُنزِل اِلَيك مِن رَبِّكَ ...».
سپس فرمودند: اي مردم، من در تبليغ آنچه خدا بر من نازل كرده كوتاهي نكردم و من سبب نزول اين آيه را بيان مي كنم. جبرئيل دوبار بر من نازل شد و از جانب خداوند متعال به من امر كرد كه در اين مكان به هر سفيد و سياهي از هر قبيله اي اعلام كنم كه علي بن ابي طالب وصي و جانشين و امام بعد از من است. او بعد از خدا و رسولش ولي و صاحب شما و اولي بر همه شما از خود شماست. در اين باره خداوند بر من آيه اي نازل نموده است: «اِنَّما وَليّكُم الله وَ رَسُولُه وَالذينَ آمَنوا الذينَ يقيمُونَ الصلوةَ وَ يُؤتُونَ الزَكاة وَ هُم راكعُون».[853]
سپس فرمودند: من از جبرئيل خواستم كه از خداوند بخواهد مرا از تبليغ اين امر معذور بدارد، چون به كمي مؤمنين و زيادي منافقين و استهزاء كنندگان به اسلام آگاهم. آنگاه فرمودند: معاشر الناس هو الامام المبين، روي برمگردانيد از ولايت او. فهو الذي يهدي الي الحق و يعمل به. اوست كه هدايت به حق مي كند و عمل به آن مي نمايد. او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده و او را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است. اي مردم، او امام از طرف خداست. منكر ولايت او آمرزيده نخواهد شد و توبه اش قبول نمي شود. بعد از من افضل از همه زنان و مردان علي است. ملعون و مورد غضب الهي است كسي كه قول مرا رد كند و موافق آن نباشد. بدانيد جبرئيل خبر داد كه خداوند متعال مي فرمايد: هركس با علي دشمني كند و او را دوست نداشته باشد لعنت و غضب من بر او باد.
بعد فرمودند: خداوندا، تو شاهد باش. من رسالتم را ادا كردم. من رساندنم آنچه فرموده بودي. من بر همگان واضح نمودم. آگاه باشيد، غير از برادرم علي بن ابي طالب(عليه السلام) ديگري اميرالمؤمنين نيست. امارت مؤمنين بعد از من براي احدي جز علي بن ابي طالب(عليه السلام) حلال نيست.
معرفي علي بن ابي طالب(عليه السلام)
در اينجا بازوي علي(عليه السلام) را گرفتند و در همين حال علي(عليه السلام) دستان مباركش را به طرف آن حضرت بلند كرد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) آن حضرت را بالا برد به حدي كه پاهاي مبارك حضرت تا سر زانوهاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) رسيد. سپس فرمود: «اَلَستُ اولي بِكُم مِن اَنفُسِكُم»؟ همه گفتند: «اللهمَ بلي». فرمود: هذا علي اخي و وصيي، من كنت مولاه فهذا علي مولاه و هو علي بن ابي طالب. هر كس كه من مولي و صاحب اختيار او هستم اين علي مولي و صاحب اختيار اوست. مكان و منزلت او مثل مكان و منزلت من نزد شماست. بار الها، دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او رادشمن بدارد، و كلماتي ديگر براي تأكيد فرمان الهي و اقرار مردم بيان نمودند. سپس فرمودند: خبر غدير را حاضرين به غايبين و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.
بيعت لساني و عملي
همين كه آن حضرت از منبر پايين آمدند، مردم با صداي بلند با زبان و دست بيعت كردند و پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي فرمود: «هنِّئوني هنِّئوني»[854] به من تبريك بگوييد.
بعد دستور دادند تا چادري جداگانه براي اميرالمؤمنين(عليه السلام) زدند و فرمود: همه بروند و به آن حضرت سلام كنند و بگويند: «السلام عليك يا امير المؤمنين». عمر آمد و سلام كرد و گفت: «بخ بخ يَابْنَ ابي طالب، أَصْبَحْتَ مَولاي و مولي كُلِّ مؤمن و مؤمنة».[855]ابوبكر نيز در اين تهنيت با عمر شريك بود.[856] بيعت سه روز طول كشيد و در اين سه روز نماز ظهر و عصر را با هم مي خواندند. بعد از نماز بيعت تا غروب ادامه داشت، و نماز مغرب و عشاء را نيز با هم مي خواندند.
بيعت زنان
براي بيعت زنان، ظرف آبي زير پرده اي قرار دادند، به طوري كه نصف ظرف در طرفي و نصف ديگر آن در طرف ديگر پرده قرار داشت. يك طرف اميرالمؤمنين(عليه السلام)دست مبارك خود را داخل ظرف آب قرار داده بودند، و طرف ديگر زنها دست خود را مي گذاشتند و ضمن تبريك مي گفتند: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين». حضور حضرت صديقه طاهره(عليها السلام) زينت بخش مراسم بود.
از سوي ديگر بيعت عايشه اين سابقه او را در اذهان ثبت كرد تا روزي كه جنگ جمل را بر پا كرد، و در مقابل صاحب غدير صف آرايي نمود و با خواري و ذلت از لشكر ولايت شكست خورد.[857]
بعد ازاعلام ولايت در غدير، جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: «اليَوم اَكملتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي و رضيت لكم الاسلام ديناً»[858]: «امروز براي شما دينتان را كامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان دين شما راضي شدم»
[840] . توضيح المقاصد: ص 31. العدد القوية: ص 166. مصباح كفعمي: ج 2 ص 601. مناقب ابن شهر آشوب: ج 3 ص 37. مصباح المتهجد: ص 754. بحار الانوار: ج 35 ص 150، ج 95 ص 189. فيض العلام: ص 122.
[841] . مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125. زاد المعاد: ص 269. تقويم المحسنين: ص 14.
[842] . مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125.
[843] . مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125.
[844] . مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125.
[845] . مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125.
[846] . مسار الشيعة: ص 22. فيض العلام: ص 125.
[847] . مصباح كفعمي: ج 2 ص 125. تقويم المحسنين: ص 14. تقويم الائمة(عليهم السلام): ص 14.
[848] . بحار الانوار: ج 97 ص 384.
[849] . كافي: ج 4 ص 248. طبقات ابن سعد: ج 3 ص 235. ارشاد الساري: ج 6 ص 429 .
[850] . مناقب ابن شهر آشوب: ج 3 ص 25. طبقات ابن سعد: ج 3 ص 235. ارشاد الساري: ج 6 ص 429 .
[851] . بحار الانوار: ج 37 ص 127.
[852] . سوره هود: آيه 12.
[853] . سوره مائده: آيه 55 .
[854] . الغدير: ج 1 ص 276.
[855] . بحار الانوار: ج 38 ص 344. ملحقات احقاق الحق: ج 6 ص 468 ـ 469. الغدير: ج 1، اين مطلب را از 60 منبع اهل سنت نقل كرده است.
[856] . فيض العلام: ص 123، به نقل از دارقطني و عاصمي.
[857] . بحار الانوار: ج 21 ص 38. عوالم: ج 15/3 ص 309.
[858] . سوره مائده: آيه 3.