حضرت محمد بن عبدالله درسن چهل سالگی به رسالت مبعوث شد.امام حسن عسکری (علیه السلام )فرمود:که چون چهل سال از نبوت آن حضرت گذشت خداوند دل اوراخاشع تر وبزرگتر ازهمه دلها یافت لذا امر فرمود :که درهای آسمان راگشودندوفوج فوج ملائکه به زمین آمدندپس جبرئیل فرود آمدبازوی آن حضرت راحرکت دادوگفت:یامحمد بخوان !حضرت فرمودند«چه بخوانم»جبرئیل گفت :«اقرابسم ربک الذی خلق ،خلق الانسان من علق »بخوان بنام پروردگارت که جهان راآفرید،کسی که آدمی راازخون بسته خلق کرد وپروردگار توگرامی است آنکه قلم راتعلیم داد وبه آدمی آنچه نمی دانست آموخت.آن حضرت برهردرخت وگیاهی وسنگی که می گذشت آن حضرت راسجده می کردندومی گفتند:«السلام علیکم یا نبی الله »«السلام علیکم یا رسول الله»چون وارد خانه خدیجه شد از نور جمالش خانه منوّر گردیدحضرت خدیجه سوال کرد این چه نوری است که مشاهده می کنم .گفت آن نور رسالت وپیامبری من است بگو:«لا اله الاالله محمد الرسول الله»پس شهادتین راگفت وبه آن حضرت ایمان آورد.
دراین هنگام حضرت فرمودند))ای خدیجه ،احساس سرمامی کنم. جامه ای برمن بپوشان.))حضرت جامه برخود کشید وخوابید.از جانب حق تعالی به آن حضرت ندا رسید«یا ایها المدَّثر قم فانذر وربک فکبره »ای جامه برخود پیچیده !برخیز وبترسان مردم رااز عذاب خداوپروردگار خود راتکبیر کن وبه بزرگی یادکن.
پیامبر به مدت سه سال از بعثت مردم راپنهانی به اسلام دعوت می کردوسران قریش دراین مدت به خوش گذرانی مشغول بودند وکم وبیش از دعوت مخفیانه پیامبر آگاهی یافته بودند ولی واکنشی نشان ندادند،جسارتی نکردند،وگروهی دراین مدت به آن حضرت ایمان آوردند آیه نازل شدوپیامبر رابه دعوت آشکار مامور گردانیدجبرئیل این آیه مبارکه را آورد:«فاصدع بما تؤمرواعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین»پس توآشکارا آنچه ماموری به خلق برسان واز مشرکان روی بگردان همانا ماتو را از شرّ استهزاءکنندگان محفوظ نمودیم.